در باب ظهور معجزه هزاره سوم.!

تفكيك بين اجتماعيات و سياست ممكن نيست.به همين دليل اين تالار زير مجموعه سياست قرار داده شد.به عنوان اولين تاپيك دوست دارم به علل سقوط خاتمي و ظهور معجزه هزاره سوم بپردازم تا ببينيم اين شازده از بطن كدام عوامل برآمد و چه شد كه وضع بر اين مدار قرار گرفت.

ظهور جناب معجزه مستقيما از درون پديده دوم خرداد نشات ميگيرد.دوم خرداد اعتراضي بود به نظام حاكم ودر واقع اولتيماتومي كه مردم به حكومت دادند.خاتمي به عنوان چكيده اعتراضات و خشم فروخورده مردم بود و نويدي كه او براي خلاصي از آنچه كه اين مردم استبداد زده در طول قرون متمادي از آن رنج مي كشيدند داده بود به گوش مردم خوش آمده بود.
نوبت به عمل به وعده ها رسيد.
ظاهرا همه چيز خوب شروع شده بود.

آزادي مطبوعات.جرقه هاي شروع به كار احزاب.كمي آزادي بيشتر در تنها رسانه در دسترس آن زمان راديو و تلويزيون دولتي.جو آزاد وانتقادي حاكم بر جامعه و دانشگاه ها.
كار به جايي رسيد كه پفيوزان پشت صحنه كه كمر به قتل روشنفكران اين ملك بسته بودند رسوا شدند و ناچاربه پاسخگويي.هرچند كه واجبين خوردند و خفه شدند.!!اما چنان شور ونشاطي بر جامعه ملتهب آن زمان حكمفرما شده بود كه هر خبطي از جانب حكومت به منزله رسوايي عظيمي به گوش همگان مي رسيد.
كار داشت خوب پيش مي رفت.

به تدريج احساس خفقان داشت رخت برمي بست .هر روز ظهور روزنامه جديدي باعث ميشد تا تبادل آزاد اطلاعات .برملا سازي دست هاي آغشته به خون پشت پرده.و از همه مهمتر و كليدي تر هجوم به آنچه سال ها از مردم دريغ شده بود يعني ميل به دانستن صورت بپذيرد.
خاتمي گام هاي بزرگي برداشته بود.اما در نقطه عطف تاريخ جريان دوم خرداد 18 تير 78 شكل گرفت و عملكرد مفتضح خاتمي كه البته همه تقصير متوجه او نيست باعث شد سير قهقرايي دوم خرداد شكل بگيرد.ذكر جزييات آن ضروري نيست و تقريبا همه در خاطرشان هست .
پس از 18 تير و نامه فرماندهان سپاه و بسته شدن تمامي روزنامه ها كه در واقع نقش روزنه تنفس جامعه را ايفاء ميكردند ديگر همه چيز تمام شده بود .اين درست كه مجلس ششم كه مجلسي بي نظير بود و سعي در رسوا كردن اصلي ترين مقام سركوب و ارعاب جمهوري اسلامي يعني ولايت فقيه داشت نيز با خاتمي بود.اما آن مجلس از خاتمي خيلي جلوتر و راديكال تر بود و خاتمي لياقت چنين مجلسي را نداشت.
نوبت به دوره دوم رياست جمهوري خاتمي رسيد .امري كه نبايد اتفاق مي افتاد .اين يكي از دلايل اصلي به قدرت رسيدن تحفه آراداني بود.خاتمي با كانديد شدن در انتخابات دروه هشتم رياست جمهوري ميخ تابوت اصلاحات را كاملا كوبيد و سقوط اين نظام را به تاخير انداخت.كارنامه او در دوره دوم رياست جمهوري اش آنقدر نقطه تاريك دارد كه از شمار خارج است.در واقع اينجا شخص خاتمي بايد جوابگو باشد كه او كه هميشه دم از وفاداري به ميثاق هايش با مردم دم ميزد حال در دوره دوم كه همه اهرم ها از دستش خارج شده بودند ديگر نه پشتوانه شور مردمي را داشت نه دانشجويان و زنان از او حمايت ميكردند ابزارهايش مثل روزنامه هاي آزاد ديگر وجود خارجي نداشتند به كدام مستمسك و دلخوش به كدام وسيله محقق كننده آرزوهايش وارد كارزار شده بود معلوم نيست.نقطه عطف دوره دوم رياست جمهوري ايشان انتخابات مجلس هفتم بود.

سعید جان دوست ندارم وسط صحبت های زیبایت خللی ایجاد کنم به همین دلیل میذارم سوال هام رو اخر کار میپرسم
از دوستان دیگه هم میخوام که توی بحث شرکت کنن

انتخابات مجلس هفتم گندي بود كه دولت خاتمي و شخص او با بالا آوردن آن تير خلاص را بر پيكر اصلاحات شليك كرد.اين انتخابات به هيچوجه نبايد برگذار ميشد.بنا به اعتراف خود سردمداران جمهوري اسلامي در 148 حوزه انتخابات فرمايشي بود و در واقع فقط يك نفر كانديد بود كه ابلهي به جزء آنكه شوراي نگهبان تاييد كرده بود نبود.!!آنقدر ردصلاحيتها گسترده بود كه صداي برخي از افراد جناح راست هم در آمد.تقريبا 100درصد نمايندگان عضو فراكسيون دوم خرداد در مجلس ششم رد صلاحيت شده بودند .خاتمي و كروبي شكايت به جود جرثومه فساد و پستي و شهوت پرستي شخص خامنه اي بردند كه البته به جايي نرسيد.
مجلس ششم كارهاي مهمي كرد.مهمترين كارش نشان دادن چهره خبيث و كثيف ولايت فقيه بود.اين مجلس در هنگام تغيير دادن قانون مطبوعات وقتي با حكم حكومتي جناب خامنه اي مواجه شد به خوبي دست واقعي پشت پرده همه اين جبر و استبداد را نمايان كرد و نشان داد كه مخالف و مانع اصلي بر سر راه دستيابي به آزادي و دموكراسي چه مقام و چه شخصي است.در حقيقت اگر ولايت فقيه را از اين نظام حذف كنيد چيزي تا دموكراسي نمانده.همه نهادهاي منبعث از اين مقام پليد حذف خواهندشد.ديگر وجود مجلس خبرگان.شوراي نگهبان.مجمع تشخيص مصلحت نظام و گارد ويژه ايشان (سپاه پاسداران و بسيج اش)همه بيمعني خواهد بود.نهادهاي زير نظر ايشان مثل صدا وسيما.بنياد مستضعفان و جانبازان.سازمان حج و اوقاف.آستان قدس رضوي و دهها سازمان مافيايي ديگر نيز به نفع ملت مصادره خواهند شد.
محلس ششم گامهاي مهمي برداشت.با تاسيس صندوق ذخيره ارزي در زمينه اقتصاد.با دهها طرحي كه بسياري از آنها در سد شوراي پليد نگهبان متوقف شدند اما تاثير خودرا در تنوير افكار عمومي گذاشتند.اين مجلس در طول چهارسال به اندازه 8سالي كه خاتمي به جاي عمل تعارف كرد!!پيشرفت كاري خوبي داشت.اما دولت مستعجل بود و نظام مستبدتر از آنكه بتواند چنين شوراي راديكالي را تحمل كند.
برگذاري انتخابات مجلس هفتم و پيروزي از قبل مسجل راستي ها شروع سقوط خاتمي و اصلاحات بود.

خاتمي نبايد انتخابات مجلس هفتم را برگذار ميكرد.اينكار را بايد به بهاي رودررو شدن با شخص ولي سفيه !!!و اهرم هاي جناح راست انجام ميداد.بدينگونه لااقل به ميثاق خود با مردم پايبند بود و به افكار عمومي كه از اين همه تعارف و بي عملي از شكست هاي پي در پي و از مجامله گويي و شعارهاي عمل نشده و بهانه هاي بيخود بيزار شده بودند نشان ميداد كه با آنها ست.بهترين پاسخ را دانشجويان در 16 آذر 83 در دانشگاه تهران به او دادند اما او نفهميده بود. و نميخواست كه بفهمد.پيروزي مطلق جناح راست در مجلس هفتم تير خلاص بر پيكر سيه روزي هاي خاتمي بود.ديگر همه چيز تمام شد.مجلس شروع به كارشكني در كار اصلاحات رو به احتضار .استيضاح وزراء و رد كردن معدود لوايح ارائه شده از سوي دولت به خصوص در زمينه اقتصادي كرد.بدين ترتيب جامعه به انتخابات رياست جمهوري در سال 84 نزديك شد.

سعید جان، با تمام احترامی که برات قائلم ولی در این مسئله خاص، مخالفم!
باید بگم خاتمی، هر کار که میتوانست، انجام داد! با اینکه میگویند خاتمی فریبا بود و سوپاپ اطمینان نظام بود و... اما باید قبول کرد کارهایی در زمان خاتمی انجام شد که در گذشته انجام نشده بود! آزادی نسبی که ما داشتیم، نه در زمان رفسنجانی و نه در زمان معجزه نداشتیم و نداریم. خاتمی در شرایطی روی کار آمد که همه می دانستند ولی سفیه! به ناطق نوری نظر دارد و سپاه و وزارت اطلاعاتی که از بالا تا پایین در اختیار ولی سفیه بود، از همان روزهایی ابتدایی شروع به سنگ اندازی کردند و با راه انداختن حادثه کوی دانشگاه و قتل های زنجیره ای و ترور نا موفق حجاریان و... از هیچ کوششی برای از پا در آوردن خاتمی دریغ نکردند. خاتمی هم باید ننگ بودن با ولی سفیه و دار و دسته اش را می کشید و هم از طرفی باید با سنگ اندازی آنها مبارزه می کرد. در شرایطی که در همان سال 83 دانشجویان دانشگاه تهران با او مخالفت کردند، جواب خاتمی هم زیبا بود که گفت من اولین رئیس جمهوری هستم که به این راحتی به او توهین می کنید و اتفاقی نمی افتد!
نمی دانم تا به حال اشعار خلیل جوادی را شنیده ای یا نه؟ اما در یکی از شعر هایش به زیبایی ملت را وصف می کند که می گوید "ما مردم مثل سگ هار هستیم" ! ما همان مردمی هستیم که مشروطه را به گند کشید، صبح درود بر مصدق گفت و بعد از ظهر مرگ بر مصدق و همان مردمی که برای تفریح مرگ بر شاه می گفتند و سی سال بعد مرگ بر جمهوری اسلامی! و مطمئنم باز همان مردمیم که هر چه خواستیم به خاتمی گفتیم و سال ها بعد می گوییم بازهم اشتباه کردیم. خاتمی فریاد مردم بود ولی خودش هم چه قبل از انتخاب و چه بعد از انتخاب گفته بود که از من انتظار معجزه نداشته باشید. او از نظر خودش معجزه نکرد ولی از نظر من معجزه کرد که ظرف 8 سال، تورم 42% را به 11% رساند که معجزه دوباره آنرا به حدود 30% رسانده است، قیمت دلار که در زمان رفسنجانی هر روز با روز قبل 100 تومان فرق می کرد را تثبیت کرد و 8 سال در 800 تومان ثابت نگاه داشت که معجزه آن را به بالای 1000 تومان رسانده، به مطبوعات آزادی داد ولی زیر فشار ولی سفیه و اصولگرایان تا حدی این آزادی کم شد و در زمان معجزه بطور کلی آزادی سلب شد. به مردم آزادی ها متنوع که شاید در زمان رفسنجانی کسی تصورش را هم نداشت داد و کشور را از شرایط بحران خارج کرد. دیگر یک رئیس جمهور چه کار باید بکند؟ رئیس جمهوری که زیر دست دیکتاتوری چون ولی سفیه کار می کند... ما از خاتمی انتظار اپوزوسیون نباید می داشتیم؛ چون خاتمی اپوزوسیون نبود ولی کاری کرد که شاید در رده ی کار اپوزوسیون قرار گیرد. قبول کنید در شرایط فعلی ما بهتر از خاتمی نداریم و 11 سال قبل هم بهتر از خاتمی نداشتیم. زندگی با تخیل انقلاب دیگر و یا تغییر ناگهانی این نظام نکبت، امری است بیهوده ! ما باید به اصلاح نظام و سپس سرنگونی تدریجی آن امیدوار باشیم وگرنه نه در شرایط فعلی و نه با روی کار آمدن افرادی مانند احمدی نژاد و قالیباف و... نمی توان امید تغییر داشت.
خاتمی تقصیر نداشت، خاتمی به خودی خود، خوب بود اما همراه واقعی نداشت ولی با این وجود هم کاری کرد که دیگران از انجامش عاجز بوده اند و خواهند بود!

علي عزيز.به مقايسه بين عملكرد هم خواهيم رسيد.
شمس الواعظين كه از نزديكان خاتمي است در جايي هشدار داد كه وضعيت كنوني به حاكميت نظاميان خواهد انجاميد.اما كسي به اين مساله دقت نكرد ويا شايد خاتمي برايش مهم نبود يا ديگر برايش اهميتي نداشت كه پس از 8 سال شكستهاي اجتماعي پي درپي برسر مردم چه خواهد آمد؟
در حاليكه در اواخر دوران كاري خاتمي جامعه از نظر اقتصادي به نوعي ثبات رسيده بود و تورم مهار ناشدني از ابتداي انقلاب تاحدودي تحت كنترل در آمده بود پيروزي محمود احمدي نژاد با وعده هاي اقتصادي كمي بعيد مينمود.
در اين مورد قضاوت غلطي شده است.درواقع علت اصلي طرفدار پيدا كردن شعارهاي به اصطلاح عدالت محورانه و راي آوردن او چيزي بود كه بيان آن احتياج به جسارت و كمي تحمل شنيدن حرف تلخ از طرف دوستان است.
ادامه دارد....

علت پيروزي احمدي نژاد به چند فاكتور برميگردد:
1-ما ايراني ها هميشه عضو ثابت حزب نان بوده ايم.!!!بله.!!حزب نان...!ادعايمان ميشود كه فرهنگ چندين هزار ساله و تمدن كهن داريم.اما در واقع در پس اين ادعاهايمان نوعي فرافكني و سرپوش گذاردن بر نقاط ضعف و آدرس غلط دادن براي اشتباهات مان است.به محض اينكه كسي ادعايي كرد كه ميتواند مشكلات ما را علي الخصوص اقتصادي مان را حل كند نگاه نميكنيم كه آيا راست ميگويد يا نه؟؟آيا راه حلي كه ارائه ميدهد عملي هست يا خير؟؟همه سر در پي او فرو ميگذاريم تا ببينيم كه چه چرندي را بلغور ميكند و كدام خزعبلي را ميسرايد!!!
شعار آوردن پول نفت بر سر سفره هاي مردم از مغز پوك احمدي نژاد برنخاسته بود بلكه همان مزخرفي بود كه خميني 30 سال پيش سرداد و حالا تبديل به جوك محافل شده است.برايمان هم مهم نيست كه اين آوردن پول نفت از چه راهي امكان پذير است و چه تبعاتي دارد .فقط مهم آن است كه بگويند ميخواهيم بهتان پول بدهيم.همين هوش از كله ما ميربايد.ميتوانيد به صف هاي تشكيل شده براي طرح جمع آوري اطلاعات اقتصادي خانوار نگاه بياندازيد تا همه تاريخ تمدن و فردوسي و حافظ از يادتان برود...!!!
با عرض معذرت فرهنگ دريوزگي و گدايي در خون و رگ ما ريشه دوانده است .بي تعارف....!!!
جناح راست با استفاده از اين ذهنيت اين مردك را جلو انداخت و يك گام بزرگ براي فتح انتخابات برداشت.
2-عملكرد خجالت آور جناح چپ و جبهه مشاركت باعث شد كه توده مردم گرسنه و حريص ديگر دغدغه آزادي هاي اجتماعي يادشان برود.آنها ديگر برايشان مهم نبود كه خانه احزاب داشته باشند و يا روزنامه هايشان را ببندند.براي مردم مهم اين بود كه يك نفر آمده بود كه ميگفت بهشان پول ميدهد...!!!
جناح چپ لايق چنين شكست و رسوايي اي بود.آنها بهتر است ديگر خفه شوند و براي حفظ آبروي نداشته شان ديگر هي در انتخابات فرمايشي شركت نكنند چون ديگر هرگز پيروز نخواهند شد.آنها نه تنها تلاشي براي نگاه داري راي انبوه مردم تلاش نكردند بلكه با ارائه يك كانديداي ضعيف و بي شخصيتي مثل معين كه حرف زدن را بلد نيست نشان داد كه در چنته اش چيزي بهتر از معين ندارد.لااقل او سابقه آدمكشي نداشت و مشاركت خيال كرد با معرفي او كه فاقد كاريزما است ميتواند جانشين مناسبي براي خاتمي انتخاب كند ولي يادشان رفته بود كه همه چيز را قبل از انتخابات از دست داده بودند.شخصا زا شكست جناح چپ لذت زيادي بردم.بعضي ها معتقدند كه انتخاب اين معجزه عقب گرد بود.سوال من اين است .مگر ما رو به جلو بوديم؟؟؟؟