اینم متن ایمیلی که واسم امروز اومد
يک روز صبح که مینشينند پای سيستمشان، متوجه میشوند که سيستم عامل ويندوزشان خراب شدهاست و درست کار نمیکند.
ببينيم هرکس چه میکند:
احمدینژاد
يک ربع بعد، در يک مصاحبۀ مطبوعاتی اعلام میکند، مدارکی دارد که نشان میدهد عدهای از داخل، به شرکت سازنده ويندوز علامت دادهاند که کاری کند که نرمافزارهايی که ايرانیها کپی میکنند، مشکلساز شود. ظهر همان روز طی نامهای تمام هيئتمديرۀ شرکت ماشينهای اداری و انفورماتيک را برکنار و عدهای از بروبچز دفتر رياستجمهوری را به جای آنها منصوب میکند و شب به اخبار بيستوسی دستور میدهد که خبر دستيابی به تکنولوژی گياهيِ ساخت ويندوز بهدست محققان ايرانی را اعلام کند..
خاتمي
اول باور نمیکند که ويندوزش خراب شده باشد و نيمساعتی جلوی مانيتور معصومانه و با گردن کج مینشيند تا شايد دلش به رحم بيايد و درست شود... بعد يک ساعتی برای کامپيوتر دربارۀ فلسفۀ اخلاق و لزوم گفتگوی تمدنها و ارتباط بين مردمسالاری دينی و درست کار کردن ويندوز صحبت میکند. بعد بلند میشود، میايستد و يک « استادهام چو شمع مترسان ز آتشم» اجرا میکند. بعد هم که میبيند هيچکدام فايدهای ندارد، با ترس و لرز و بعد از چند بار استخاره دستگاه را خاموش میکند.
هاشمی رفسنجاني
لبخند میزند و آنقدر صبر میکند که يا بتواند شرکت مايکروسافت را وارد ايران کند و يا بيل گيتس را به خاک سياه بنشاند.
کروبي
با عصبانيت تمام چند فحش آب نکشيده به هرکس که کامپيوتر را ساخته، میدهد و بعد نامه اعتراضآميزی به جنتی مینويسد و پس از ذکر چند خاطره از اوايل انقلاب، شورای نگهبان را مسئول بالا نيامدن ويندوز و به رياستجمهوری رسيدن احمدینژاد معرفی میکند.
محسن رضايي
با بروبچههای سايت بازتاب (تابناک) تماس میگيرد تا خبر بسيار تندی در مورد فساد اخلاقی مخترع کامپيوتر و سازندۀ ويندوز منتشرکنند و کامپيوترش را در اين بين از پنجره به بيرون پرتاب میکند.
مصطفی معين
میزند زير گريه و قهر میکند.
قاليباف
بلافاصله به واحد انفورماتيک شهرداری (بچههای سابق واحد انفورماتيک ناجا) تماس میگيرد تا ترتيب نوشتن يک سيستم عامل جديد را بدهند. بعد به واحد تابلوها و علائمِ شهرداری (بچههای سابق تابلوها و علائم ناجا) دستور میدهد تا يک روزشمار در محل ساخت سيستم عامل جديد نصب کنند... بعد، از واحد آموزش ضمن خدمت شهرداری تهران (قاعدتاً باز هم واحد آموزش ضمن خدمت سابق ناجا) میخواهد تا مقدمات آموزش و اخذ مدرک MCSD او را فراهم کنند.
علی لاريجاني
با جواد لاريجانی مشورت میکند.
جواد لاريجاني
با دوستانش در انگليس مشورت میکند و قرار میشود آنها با مقامات آمريکايی لابی کنند تا اجازه بدهند او با نماينده شرکت مايکروسافت در زير پل سانفرانسيسکو ملاقات خصوصی و تماس محرمانهای داشته باشد. در اين تماس نطفۀ بسياری از حوادث در حوزۀ سيستمهای عامل بسته میشود.
ابراهيم يزدي
بلافاصله به بهانۀ معالجۀ پروستاتش راهی آمريکا میشود و آنجا از خود بيل گيتس يک نسخۀ ارجينال از ويندوز ويستا هديه میگيرد و بعد از شش ماه به ايران برمیگردد.
عسکراولادي
(اصولاً حتی در عالم فرض هم محال است که ايشان با کامپيوتر و سيستم عامل آشنايی داشته باشد.)
فاطمه رجبي
بلافاصله در نسخۀ دستنويسی که ديشب نوشته بوده و در آن هاشمی و خاتمی و کروبی و قاليباف و پانزده نفر ديگر از مسئولان و مقامات مهم مملکتی را خائن و فاسد و جاسوس و پارتیباز و غارتگر ناميده بودهاست، نام فيل گوتس (بيل گيتس) را هم وارد میکند و برای يکی از مسئولان وبلاگ شخصی و سايت خبری رسمیاش فکس میکند تا همزمان در چند سايت خبری و فردا در چند روزنامه دولتی به چاپ برسد... بعد مشغول سيبزمينی پوست کندن میشود.
حسين شريعتمداري
بلافاصله گفتوشنود بسيار بامزه، انتقادی، مرتبط و مؤدبانهای دراين باره قلمی میکند. مثلاً تو اين مايهها:
گفت: شنيدی اين بيل گيتس بیشعورِ عوضيِ گفته ما با ويندوزمان ايران را نابود میکنيم.
گفتم: از اين خرپور خاکبرسر آمريکايی هر چی بگی برمياد.
گفت: اما اين آدم احمق مگه با چند تا ويندوز و پنجره چیکار میتونه بکنه؟
گفتم: خودش هم نمیدونه. ميگن يکی از پنجرۀ طبقه دهم پريد پايين. وقتی خورد زمين و داشت ذرهذره هلاک میشد، يکی از ميون جمعيت گفت چی شده؟ اين بدبخت هم گفت والله من خودم هم تازه رسيدم!