ديروز عصر كه تلويزيون را روشن كردم و صداي آقاي قرائتي را شنيدم بدجوري دچار نوستالژيا شدم و با عزمي راسخ نشستم پاي تلويزيون.قصد نداشتم كانال تلويزيون را عوض كنم و تا آخر به ياد گذشته ها با صدا و تصوير و خط خوب قرائتي روي تخته لذت ببرم كه ناگهان حرفي زد كه هوش از سرم پريد.
داشت مي گفت چرا حجاب ضروري است؟ مي گفت مثلا مردي زني دارد كه نمره اش ۱۴ است. اگر زن ها بي حجاب بيايند توي كوچه و خيابان آن مرد چشمش به زن هايي مي افتد كه نمره ي بالاتري دارند. مثلا زني را مي بيند كه به لحاظ تيپ و زيبايي نمره اش ۱۶ است يا ۱۸ است و اعصابش خورد مي شود و با خودش وارد جنگ مي شود كه اين چه زني است كه من گرفته ام؟ همين مي شود كه وقتي به خانه برمي گردد تا زنش حرف مي زند مرد شروع به داد و هوار مي كند. چرا كه در بيرون از خانه زن هايي ديده كه نمره ي بهتري از زنش داشته اند.
بعد آقاي قرائتي مثالي زد كه وضع بدتر شد.گفت مثل اين كه كسي توي ماشين معمولي اش نشسته و در خيابان هي چشمش دنبال ماشين هاي مدل بالاتر است و دائما مي گويد ببين اين بي ام و و يا بنز فلان مدل را؟
نمي دانم چطور مسولان رسانه ي ملي اجازه مي دهند درباره ي زنان در يك برنامه ي زنده اينگونه بحث ها مطرح شود.آيا آنها از عواقب اين بي تدبيري ها آگاه نيستند؟
منبع : وبلاگ درخت بدون سايه , نوشته هاي بهزاد افشاري