دستگیری های سیاسی در ایران و بویژه در تهران همچنان ادامه دارد. ستاد کودتا با این تصور که جنبش اعتراضی را بی سر خواهد کرد، دست به این دستگیری ها و بازداشت ها زده است. کاری که شاه در آخرین سال حکومت خود به آن دست زد و اسناد آن در کتاب دکتر ابراهیم یزدی که خود اکنون بازداشت شده، تحت عنوان "آخرین تلاش ها، در آخرین روزها" منتشر شده است.
ستاد کودتای 22 خرداد، با این دستگیری ها، مرتکب اشتباه بزرگ دیگری می شود. همانگونه که شاه در این دام افتاد. جنبشی که اکنون در کشور جریان دارد، تقریبا می توان گفت جنبشی است خود جوش و اعتراضی که مجموع سرخوردگی ها، تحقیرها، حق کشی ها و بی عدالتی های دو دهه اخیر را نمایندگی می کند و تحقیر و دهن کجی آخر، یعنی کودتای انتخاباتی آخرین جرقه به انبار باروت آن بود. این جنبش، نه میداند جلائی پور کیست و نه میداند تاج زاده چه می گوید. شاید در روزهای آینده و با آگاهی از دستگیری های اخیر، آزادی آنها را نیز به شعارهای کنونی خود اضافه کند، اما اکنون فقط بدنبال ابطال انتخابات است و اگر میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی نیز یک گام به عقب بردارند، این سه تن را نیز پشت سرخواهد گذاشت. آنها درحال حاضر یگانه شخصیت های سیاسی داخل کشورند که مردم از آنها حرف شنوی دارند. بنابراین، فرضیه ستاد کودتا برای بی سر کردن جنبش، حتی با دستگیری موسوی و خاتمی و کروبی نیز راه به جائی نمی برد و به آن هدفی نمی انجامد که این ستاد در سر دارد. یگانه نتیجه این اقدام کوته بینانه و مقطعی، برای فرار از تله جنبش عمومی مردم، انتقال رهبری جنبش به خارج از کشور است. هم امریکا و هم سلطنت طلب ها برای چنین موقعیتی دندان تیز کرده اند.
آنها که دستآورد بزرگ کارزار انتخاباتی و شرکت مردم در انتخابات را برباد دادند و عملا طلائی ترین موقعیت برای امنیت ملی ایران را با کودتای انتخاباتی به تاراج دادند، اکنون دومین اشتباه خود را برای سپردن رهبری جنبش مردم به سلطنت طلب ها در خارج از کشور مرتکب می شوند. جنبشی که با کشتار و جنایاتی که کودتاگران انجام دادند بسرعت می تواند رادیکال شود، بویژه اگر حمایت و پشتیبانی خارجی را نیز داشته باشد.
سومین اشتباه روزهای اخیر، درست در همین نکته آخر است. یعنی تقویت توجه مردم جان به لب رسیده به حمایت امریکا. این همان اشتباهی است که علی لاریجانی با خواندن آن متن انتقاد از دخالت امریکا و اوباما در امور داخلی ایران مرتکب شد. نتیجه آنچه او در مجلس خواند و وسیعا از صدا و سیما پخش شد، تبلیغ امریکا بعنوان حامی مردمی بود که توسط دولت کودتائی سرکوب می شوند و کشته میدهند.
ما، بلافاصله بازتاب این سخنرانی و تائید ارزیابی خودمان را در موضع گیری روز گذشته اوباما و حتی برخی کشورهای اروپائی شاهد بودیم. بویژه وقتی اوباما روز گذشته گفت: برای ما احمدی نژاد با موسوی تفاوتی نمی کنند. هر دو سر جنگ و دشمنی با امریکا را دارند!
کودتاگران، کار را به جائی نخواهند کشاند که حمله امریکا به تاسیسات اتمی و نظامی جمهوری اسلامی با استقبال مردم بی پناه و زیر چوب و چماق و گلوله حکومتی قرار دارند؟