پاول کورتز
ترجمه فرخ بیخدا
پائول کورتز استادیار دانشگاه بوفالو و مدیر اجرایی انجمن اومانیسم سکولار است.
نامؤمنان بر سر اینکه چگونه دیدگاه خود را تبیین کنند بسیار بحث کرده اند. اخیرا برخی از دانشمندان و فیلسوفان، به ویژه ریچارد داوکینز و دانیل دِنِت، برای توصیف دیدگاه خود، واژه ی روشن بین[1] را مناسب یافته اند. به نظر آنان کاربرد "روشن بین" ایده ی هوشمندانه ایست، چرا که از این واژه فاقد آن بار منفی است که واژه هایی مانند بیخدا[2] در گذشته یافته اند. به نظر آنان این مزیت بزرگی است. اما ناقدان کاربرد "روشن بین" ایراد گرفته اند که این متکبرانه است که خود را روشن بین، یعنی هوشمند بخوانیم، زیرا کاربرد این واژه حاکی از آن است که انگار مخالفان ما آدم های احمق یا کودنی هستند. آشکار است که خیلی ها از واژه ی بیخدا خوششان نمی آید، چون آن را خیلی منفی یا جزمی[3] می دانند. این دسته ممکن است برای توصیف دیدگاه خود واژه ی محبوب تر "لاادری" یا اگنوستیک[4] را ترجیح دهند. به کسی اگنوستیک می گویند که صرفاً در مورد وجود خدا نامطمئن باشد – البته اگنوستیک بودن جا را برای چنگ زدن به نوعی "ایمان" یا "ایمان گرایی"[5] نیز باز می گذارد. من در اینجا می خواهم واژه ی دیگری را پیشنهاد کنم، که به نظرم بهتر می تواند دیدگاه "بی باوران" نسبت به دین را توصیف کند: فرد می تواند به سادگی بگوید که "من شکاک[6] هستم". این یک دیدگاه کلاسیک فلسفی است، که به نظر من هنوز معتبر و پابرجاست، چرا که بسیاری از مردم عمیقاً در مورد ادعاهای دین شکاک هستند.
علم هم به طور گسترده ای شکاکیت را به کار می گیرد. شکاکان به تئوری ها و فرضیه ها شک دارند مگر اینکه بتوانند شواهد کافی برای اثبات آنها بیابند. شکاکان در مورد دین نیز شک می کنند. شکاک درباره ی دین، نه جزم اندیش است و نه پیشاپیش مدعاهای دین را باطل می شمارد؛ بلکه فقط تا وقتی که شواهد کافی وجود نداشته باشد، نمی تواند ادعاهای مربوط به خدا را بپذیرد.
وظیفه اثبات وجود خدا با دلایل و شواهد متقاعد کننده بر عهده ی معتقدان به خداست. ایمان به تنهایی کافی نیست، چرا که ایمان ادیان مختلف با هم سر سازش ندارند؛ توسل به ایمان برای تأیید عقاید خود به این دلیل خطاست که متکی بر شیوه ی ریاکارنه ی "خواست باور کردن" است. اگر این شیوه قابل قبول بود، هر کسی حق داشت هر چه را که می خواهد و میلش می کشد باور کند.
پس شکاک قبل از پذیرش هر فرضیه یا عقیده ای نیاز به دلیل و مدرک دارد؛ همواره آماده ی تحقیق است و هرگاه مدرک یا استدلال جدیدی بیابد، آماده است تا بیشتر تحقیق کند و اگر لازم شد عقیده ی خود را تغییر دهد. او توسل به ایمان، سنت ها رسوم، شهود، اشراق و گزارش های تایید نشده در مورد معجزه و وحی را فاقد اعتبار می داند. شکاکان ترجیح میدهند قضاوت در مورد چیزهایی که دلیل کافی برای آنها وجود ندارد را به تعویق بیندازند. شکاکان در این موارد حقیقتاً لاادری هستند اما ذهن خود را برای تحقیق بیشتر باز نگه می دارند؛ آنها به این خاطر بی اعتقاد هستند که شواهد خداپرستان را ناکافی و استدلال هایشان را بی اعتبار میدانند. به همین سبب، شکاکان امکان وجود هر خدایی را بسیار بعید می دانند.
به این معنا، شکاک، خداباور نیست یا به عبارت دیگر بیخدا است. به بیان بهتر، شکاک کسی است که در مورد درستی ادعاهای دینی شک دارد. "شکاکیت" یک دیدگاه منسجم فلسفی و علمی است که همواره مدعاهای دینی را به پرسش گرفته، و دلایل فلسفی و علمی کافی برای اعتقاد به وجود خدا نیافته است. برخی فیلسوفان جهان باستان مانند پیرون، کراتیوس، سکتوس امپیریکوس، و کارنئادیس درستی ادعاهای متافیزیکی و دینی را به پرسش گرفته اند. فیلسوف های مدرن، از جمله دکارت، بیکن، لاک، بِرکِلِف، هیوم و کانت هنگام ترسیم چشم انداز خود درباره ی علم، عمیقاً تحت تأثیر شکاکیت کلاسیک بوده اند. بسیاری "پرسش خدا" را نامفهوم یافته اند؛ علم مدرن تنها با طرد ادعاهای مشکوک و بی محتوا پیشرفت می کند، همان طور که کسانی مانند گالیله و بعدها متفکران دیگری مانند فروید، مارکس، راسل، دیویی، سارتر، هایدگر، پوپر، هوک، کریک و واتسون، بونج و ویلسون چنین کرده اند.
به نظر من عبارت "شکاک درباره ی ادعاهای دینی" بهتر از واژه ی بیخدا از پس توصیف این نگرش برمی آید، چرا که تأکید آن بر پرسشگری[7] است. پرسشگری ویژگی سازنده و مهمی دارد، چون ما را به خِرَد علمی راه می برد – تا جایگاه مان را در جهان بشناسیم و دانش و فهم بشری را هرچه پربارتر سازیم. در ادامه ی این نوشتار، برخی از دلایل و استدلال های فیلسوفان و دانشمندان برای شک کرن در ادعاهای خداباورانه و دینی را بیان می کنم. نخست به خداباوری متافیزیکی، خصوصاً به ادیان تک خدایی می پردازم که بر اوامر اخلاقی، ادعای وجود روح و نامیرایی آن، و ادعای وجود روز قیامت و بهشت و جهنم تأکید دارند. برای حفظ اختصار، در اینجا تنها طرحواره ای از ایرادهای علیه خدا را بیان می کنم. به طور خلاصه، پرسشگران شکاک به ادعاهای زیر شک دارند:
1- اینکه خدا وجود دارد.
2- اینکه او شخص وار است.
3- اینکه ارزشهای اخلاقی ما از خدا ناشی می شوند.
4- اینکه ایمان به خدا موجب رستگاری ابدی می شود.
5- و اینکه بدون اعتقاد به خدا نمی توانیم خوب باشیم.
در اینجا تکرار می کنم که اثبات ادعاهای خداباوران به عهده خودشان است. اگر آنها نتوانند دلیلی برای اعتقادشان به خدا ارائه دهند، آنگاه من کاملاً حق دارم که شکاک باقی بمانم.